علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره
امیرحسین امیرحسین ، تا این لحظه: 6 سال و 11 ماه و 29 روز سن داره

پسرهای دوست داشتنی ما

دختری به لطافت ِ باران

10.یا متکبر وقتی شنیدم  دختری پنج ساله رو بردن تو یه جمعی  بلکه براش خونواده ای پیدا بشه ناخودآگاه یاد ِ "باران" افتادم... وقتی شنیدم پدر و مادرش از هم جدا شدن و هیچکدوم سرپرستیش رو قبول نکردن باز هم یاد "باران" افتادم... وقتی شنیدم دختر بچه ی داستان خوشگل و خوش سر و زبون بوده باز یاد "باران" افتادم... وقتی شنیدم دخترک گفته تا حالا چند نفر بهم قول دادن میبرنم شهربازی اما هنوز نبردنم به یاد "باران" افتادم... وقتی دلم برای معصومیت ِ کودکانه  و لطافت ِ دخترانه اش که دارد می سوزد سوخت دوباره یاد "باران" افتادم... وقتی شنیدم قراره خونواده ای سرپرستیش رو قبول کنه و ...
31 فروردين 1394

داداش ِ انگشتی!!!!

8.یا عزیز معمولا وقتی میون ِ صحبت کردن هام با پسری بهش می گم : "مامانی دوست داری یه  آبجی داشته باشی؟ یا داداش؟" خیلی جدی می گه : "نه!" اما این اواخر 1 وقتی دوباره این سوال رو ازش پرسیدم در جوابم با تعجبی کودکانه گفت : "من که داداش دارم!" گفتم : "داری؟ کجاست؟  نکنه علی محمد 2 رو می گی؟"، گفت : "نه، اونی که برام خریدی!"، متوجه منظورش نشدم و گفتم برو بیارش، رفت و از میون اسباب بازی هاش  این رو آورد و گفت : "اینه دیگه! این داداشمه" با حالتی شبیه به وقتی که آدم رو از خواب ترسناک بیدار می کنن گفتم "آههههان، اینو می گی! "   ...
23 فروردين 1394

تجربیات ِ مادرانه از بدقلقی های کودکانه (1)

7.یامهیمن   دوستان خوبم سلام امیدوارم حال همگیتون خوب باشه... ما چند وقتیه که حسابی با بدقلقی های پسرکمون درگیریم، هوای روزگارمون گاهی ابری ِ ابریه  و گاهی هم آفتابی، وقتی آسمون ِ خونمون آفتابیه حسابی کیفور می شیم و با ابری شدنش بساط اشک و گریست که برپا می شه، خلاصه با اینکه تا حدی از مطالعاتی که داشتم به این نتیجه رسیدم که این حالات طبیعیه و البته گذرا و ویژه ی سنش، باز هم  به خاطر تسلی خاطر بیشتر و استفاده از تجربیات  مادرانه مشتاقم که موارد بدقلقی بچه هاتون رو به تفصیل بشنوم، و همینطور نوع برخورد شما رو، مو به مو و با ذکر تمام واکنشهاتون، از منفی تا مثبت، و همینطور موفقیتهایی که در این زمینه داشتید. و ام...
16 فروردين 1394
1